تو فقط زهرا باش

" جهاد زیبای من در خاکریزی به نام خانه، برای فتح الفتوحی به عظمت " لتسکنوا الیها

تو فقط زهرا باش

" جهاد زیبای من در خاکریزی به نام خانه، برای فتح الفتوحی به عظمت " لتسکنوا الیها

مشخصات بلاگ
تو فقط زهرا باش

من از آن روز که در بند توام، آزادم

شادمانم که به دست تو اسیر افتادم




آیه " وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً " به وضوح و صراحت کامل داره میگه تمام هویت من به عنوان یک انسان از نوع زن در این تعریف شده که همسرم در کنار من به آرامش برسه..

حتی حضرت زهرا (س) هم بخشی از مقاماتش به این دلیل بود که ازدواج کرد و در رویارویی با مشکلات زندگی مشترک، موفق شد به عنوان همسر یک مرد، او را در خانه اش به آرامش برساند. همانطور که در کلام حضرت امیر (ع) هست که به صراحت میفرمود: " وقتی به خانه می آمدم و به چهره زهرا نگاه می کردم تمام غم و اندوهم برطرف می شد." و در جای دیگری فرموده-اند: " دائماً به او می نگریستم و از دلم غم و اندوهها زدوده می شد. "

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب با موضوع «مهتابی» ثبت شده است

من کلاً آدمی هستم که مهمون برام خیلی مهمه و وقتی قراره یکی بیاد خونمون دیگه حتی تا اعماق کمدها و کشوها رو هم مرتب میکنم ... چند وقت پیش یاد این فرمایش از حضرت علی (ع) افتادم که  به امام حسن (ع) فرمودند: مراقب باش به بهانه صمیمیت حق نزدیکانت را پایمال نکنی. چون هرکس که به تو نزدیکتر باشد، حق بیشتری بر گردن تو دارد. (نقل به مضمون)

از خودم خجالت کشیدم که درحالیکه حق خودم و خانواده م بیشتر از همه باید مراعات بشه، من اینقدر در رعایت حقشون کوتاهی میکنم و اونوقت به خاطر چهارتا مهمون اینطور خودم رو به آب و آتیش میزنم!

یادم اومد که حضرت مادر (س) هم خیلی در مرتب و تمیز بودن خونه و زندگیشون سنگ تموم میذاشتند و این کارها رو از روی علاقه انجام میدادند، نه اجبار. طوری که حتی وقتی خدمتکار داشتند دلشون نیومد خودشون رو به کل از این کارها محروم کنند و یک روز در میون کارهای خونه رو انجام میدادند ... یا اینکه حتی در روز شهادتشون به سختی بلند شدند و لباسهای بچه ها رو مرتب کردند و دستی به خونه کشیدند. طوری که همه امیدوار شدند که لابد حالشون بهتر شده که دارن به این کارها می پردازند ...

از اون روز سعی کردم خونه طوری باشه که برای ما ساکنینش آلودگی بصری نداشته باشه و همه با آرامش توش زندگی کنیم. خدا رو شکر الان اوضاع خیلی بهتره. حال خودم هم خیلی بهتره، چون بیشتر از همه خودم توی خونه هستم و از تمیزیش لذت میبرم ... البته خیلی مونده تا عادت کنم و این کارها برام ملکه بشه، اما خوب بالاخره باید از یک جایی شروع کرد دیگه!

با این مقدمه میپردازیم به بحث شیرین نکات خانه داری مهتابانه ...

مهمترین نکته در خونه و زندگی مهتاب اینه که هر وقت برین خونه ش مرتبه و جارو زده و گردگیری شده ... یعنی در این فکر کنم 18 سالی که وارد خانواده ما شده، نشده یک بار هم بریم و خونه شون نامرتب باشه. حتی بارها شده که یهو پیش اومده و سرزده رفتیم خونشون اما باز هم انگار از صبح میدونسته ما قراره بریم و همه جا مرتب و گردگیری شده ست. از همه مهمتر اینکه اتاق بچه ها و حتی توی کمدها و کشوهاشون هم مرتبه و این نشون میده اون بچه ها هم نظم توی خونه رو به خوبی یاد گرفته اند و دارند بهش عمل میکنند ... بچه دارهای جمع، خوب میدونند که مرتب بودن همیشگی خونه ای که یه پسربچه پنجساله توش زندگی میکنه، و از اون مهمتر مرتب بودن اتاق اون پسر بچه یعنی چه! و تا چه حد اووووج هنرمندی مادر اون خانواده رو میرسونه!  ;o)

و اما شگردها :

*** دقت که کردم دیدم این مرتب بودن خیلی ربط داره به طرز چیدمان وسایل و اینکه برداشتن و سر جا گذاشتن وسایل آسون باشه. مثلاً یک قسمتی از کمد دیواریهای هر اتاق، قفسه بندی شده بود. با همین قفسه های مشبک که در رنگهای مختلف هست و کف طبقه ها هم که سوراخ بود،  MDF برش خورده قرار داده بودند که وسایل از لای سوراخها نریزه ! ... بعد وسیله ها بدون اینکه روی هم تلنبار بشن قشنگ کنار هم چیده شده بودند و اینطوری برداشتن و گذاشتن اونها کاملا ساده بود.

اتاق پدرام ( پسر عموی 5 ساله من ) برام خیلی جالب بود. هرکدوم از وسایل جایی داشت و مهتاب کنار هر کمد یا کشو هم یک لیبل کوچولو زده بود که پدرام خودش با نقاشی وسیله ای که باید توی اون باشه رو معلوم کرده بود. اینطوز موقع جمع کردن معلوم میشد هر وسیله باید کجا بره.

 

*** هیچ وسیله زیادی توی خونه شون نبود. ظرف الکی توی کابینتهاش نبود. لباسهای توی کمد و کشوها کم، ولی همه شون خوب و قابل استفاده بودن. مهتاب میگفت نمیذاره لباسهای قدیمی بیخودی توی کمد و کشوها تلنبار بشه و اگه ببینه یه لباسی یا وسیله ای به هر دلیلی دیگه مدتهاست استفاده نشده، اون رو میده به جاهایی که برای بندگان خدا کمک جمع میکنند.

 

*** یه چیز بامزه ای که مهتاب یواشکی نشونم داد،  یه سبد بزرگ بود توش فقط چتر پانیذ و دوتا از شلوارهای پدرام بود! ... یک کاغذ بزرگ روش چسبونده بودند که معلوم میکرد اسم اون سبد، " سبد آخ آخ ! " هست ... و در اطراف این کاغذ، پدرام و پانیذ تا تونسته بودند علامت خطر و جمجمه و استخوان و ... کشیده بودند و خلاصه معلوم بود خیلی خطریه!

مهتاب گفت توی خونه ما هر کس تا شب فرصت داره توی خونه بگرده و وسیله هایی که اینور و اونور جا گذاشته رو زودی بذاره سر جاش. و گرنه من آخر شب هر چیزی که سر جاش نباشه رو برمیدارم و میذارم توی این سبد و اونوقت دیگه دوباره دراومدنش به این سادگیها نیست. هرکس به فراخور حال خودش باید یه جریمه ای بپردازه تا بتونه وسیله ش رو پس بگیره.

مثلاً اونطور که مهتاب گفت، عمو پیمان بیچاره من باید همه رو یه وعده رستوران مهمون میکرد، یا مثلاً خونه رو جارو میکرد یا ظرف میشست و ... یا مثلاً پدرام یک روز کامل از دیدن شبکه پویا، یا بازی با ایکس باکس محروم میشد. جریمه پانیذ رو هم گفت، اما من اون موقع اینقدر مبهوت شده بودم که الان هرچی فکر کردم یادم نیومد چی بود. باید یه بار ازش بپرسم! ... خلاصه اوایل مشتری سبد زیاد بوده اما الان همه حوسشون رو جمع میکنند که مبادا بهش مبتلا بشن! ... البته این رو هم گفت که ایده اصلی این کار از خودش نیست و توی خونه یکی از همکارهای عمو پیمان دیده و از خانومش یاد گرفته.

 

*** و اینکه مهتاب میگفت من همیشه صبح زود همه کارهام رو میکنم و تا ساعت 11 دیگه کاری ندارم. نهار در حال پختنه و مقدمات شام آماده ست و حتی سالاد شامم رو هم درست کردم و سلفون کشیده توی یخچاله! یا مثلاً اگه قرار باشه ماست و خیار یا ماست و اسفناج و هر چیزی کنار غذا داشته باشیم، آماده ست. قابل توجه سفره آرایان محترم جمع، اینکه حتی وسایل تزیین کنار غذا مثل تربچه گل شده . هویج قالب زده و جعفری و ... همه همون موقع آماده میشن و در یک ظرف دردار میرن توی یخچال تا به موقعش سریع کنار غذا گذاشته بشن!

برنامه غذایی که به دیوارشون بود هم خیلی بانمک بود. گفت قرار شد هر کدوممون 5 تا غذای محبوب برای نهار و 5 تا هم برای شام رو بنویسه روی کاغذ. بعد اونها رو توی لیست به تناسب روز جا دادم و گفتم هرکس با دستخط خودش بنویسه تا توی برنامه مشخص باشه هر غذا رو چه کسی سفارش داده . ( پدرام با نقاشی کشده بود و چقدر هم بامزه کشیده بود. باورتون نمیشه یکی از غذاهای محبوبش کله پاچه بود !!! و اون رو به صورت یک ببعی که ازش بخار بلند میشد نشون داده بود! ) بعضی غذاهای محبوب مثل لازانیا دوبار در ماه تکرار شده بود. بعضی غذا ها هم بود مثل خوراک لوبیا سبز یا عدسی و ... که محبوب هیچکس نبود، اما به خاطر خاصیتش باید خورده میشد که این غذاها با یک ستاره کنارش مشخص شده بودن.

بعد مهتاب گفت که خرید کلی رو ماهیانه انجام میدن، اما خرید روزانه رو مطابق برنامه غذایی، هر روز برای غذای فردا خرید میکنه تا دیگه صبح معطل چیزی نباشه. البته متاسفانه سنت بد سبزی فریزری رو هنوز داشتند که مهتاب هر دوماه یکبار سبزی سفارش میداد. مثل اون موقعهای من!

 

*** این خونه تکونی قسمت قسمت خونه رو هم از مهتاب یاد گرفتم. و دیدم چه چیز خوبیه که آدم روز یک قسمت از خونه رو حساااااابی تمیز و مرتب کنه. اینطوری بعد از یک هفته کل خونه یه خونه تکونی حسابی شده و همیشه مرتبه.

البته از قرار معلوم جارو و گردگیری و تی کشیدن و شستن سرویس بهداشتی کار هر روز صبحش هست و به قول خودش از شدت تکرار، اینقدر به این کارها عادت کرده که یه وقتهایی اصلاً نمیفهمه کی شروع به کار کرده! یه جورایی اتوماتیک خودش این کارها رو میکنه ( برعکس من که قبل از هر بار جارو زدن باید کلی برای خودم منبر برم و از فضایل تمیز و مرتب بودن خونه داد سخن بدم تا راضی بشم به عملیات جارو و گردگیری! )

 

*** مرتب بودن آشپزخونه قبل از خواب رو هم که توی توصیه های مهتابی I گفتم. اما نکته ش اینه که موقع کار حواسمون باشه خیلی ریخت و پاش نکنیم تا جمع کردنش سخت نشه. یا مثلاً بعد از غذا درست کردن زودی روی گاز رو یه دستمال بکشیم که دیگه کار به سوختن چربیها و گاز پاک کن و ... نکشه. یا مثلاً تا ظرفی کثیف میشه زودی تکلیفش رو معلوم کنیم: یا بشوریمش و یا بذاریم توی ماشین ظرفشویی. مهتاب معتقد بود سینک ظرفشویی خالی کلید آشپزخونه تمیزه. چون اگه ظرفشویی خالی باشه جلوی دست آدم بازه و میتونه راحت کار کنه. و بالعکس اگه پر از طرف باشه دست و دل آدم به هیچ کاری نمیره!

  • زهرابانو

از وقتی رفتم وب رضوان جون و مطالبش رو خوندم.. انقد از زن عمو مهتابش گفته بود که دوس داشتم رمز و راز این مهتاب خانوم رو بدونم


خلاصه امروز به یه جایی رسیدیم که رضوان جان از رموز زن نمونه شدن گفتن


کپی پیست میکنم که هم خودم یادم بمونه و هم ممکنه به درد یکی بخوره و ما هم از اجرش بی نصیب نمیمونیم


مهمترین اصل شوهر داری زن بودنه. این شاید به نظر بدیهی بیاد، اما اگه به عمقش بریم میبینیم اینطور نیست. یعنی باید آدم چیزی باشه که همسرش نیست. باید اول به همسرش نگاه کنه و ببینه این آدم برای چی زن گرفته. میخواسته کامل بشه و چیزهایی را بدست بیاره که خودش نداشته. برای همین زنی که میخواد محبوب شوهرش باشه باید زنانگی کنه. یعنی یه جورایی هر کاری مردها میکنن برعکسش رو انجام بده. مثلاً :

درباره سر و وضع :

* موهاش تا حد ممکن بلند باشه. ( از شانه بلندتر) و همیشه مرتب باشه. حتی اول صبح. خیلی مهمه که همسر، آدم رو در حال شونه کردن موهاش ببینه و ببینه که آدم به زیباییش اهمیت میده.

* ناخنهاش همیشه یک کم بلند و مرتب باشه.

* حتماً از زیور آلات ( گردنبند و گوشواره و ... ) استفاده کنه.

* بجای لباسهای اسپرت، دامن و لباسهای مدل دار بپوشه. ( بجز یک وقتهایی برای تنوع، یا وقتی که مطمئنه شوهرش اصلاً فقط لباسهای اسپرت دوست داره، که کمتر مردی اینطوری هست) ...

* توی خونه حتماً حتماً صندل پاشنه دار (بیشتر از 5 سانت) بپوشه که هم باعث میشه ساق پا فرم بهتری بگیره و هم خود به خود باعث میشه آدم مجبور بشه برای حفظ تعادلش هم که شده حرکاتش رو با آرامش و طرافت بیشتری انجام بده.

* به دستهاش بیش از اندازه برسه و این رسیدگی رو به شوهرش نشون بده. مثلاً اصلاً و تحت هیچ شرایطی بدون دستکش کار نکنه. استفاده از کرم صد آفتاب و عینک آفتابی و این شیکی جات هم باعث میشه ناخودآگاه همسرتون احساس کنه که شما موجود ظریفی هستید و باید مراعاتتون رو بکنه.

* باید کلی کش و سنجاق و گل سر و تل و ... داشته باشه و هر روز موهاش رو یه مدل درست کنه. اما لازم نیست خیلی شلوغ و حرفه ای باشه، چون بدتر مرد گیج میشه.

* نکته مهم : کارهای پیرایشی مثل بند انداختن و ابرو برداشتن و رنگ کردن و ... به هیچ عنوان نباید در حضور همسر انجام بشن.



از نظر رفتار و برخورد :

* حتی اگه ذاتا ترسو نیست، چندوقت یک بار وانمود کنه از یه چیزی میترسه و اجازه بده همسرش مثل هوختشره به دادش برسه و کمکش کنه و بعد هم در اولین فرصت کلی با آب و تاب درباره اون شجاعت همسرش برای دیگران تعریف و تمجید کنه. البته جلوی خود سوژه!

* حتی اگه زورش به قدر کافی هست، وانمود کنه که زورش به یک سری از چیزها نمیرسه و اجازه بده همسرش با انجام اون کارها احساس قدرت کنه. کارهای مثل باز کردن در شیشه ها، یا جابجا کردن چیزهای سنگین و از همه مهمتر حمل وسایل مثل ساکهای خرید، یا موقع مسافرت چمدان ... این خیلی مهمه که زن هیچوقت نشون نده که زورش زیاده.

* هیچوقت صداش رو بالا نبره. نه روی شوهر و نه روی بچه ها و هر کس دیگه ... طوری که همسرش خیال کنه اصلاً ولوم صداش بالاتر از این نمیره!  ( مهتاب میگه این خییییییییلی مهمه. یعنی یه جورایی اساسیه )

* موقع صحبت کردن با شوهر یه جوری کشدار و با ناز حرف بزنه و تا میتونه عزیزم و جانم قاطی حرفهاش کنه.

 * همیشه غذا کم توی ظرفش بکشه. طوری که همسرش مجبور بشه همیشه خودش به زور براش باز هم بریزه.
این هم خیلی مهمه. باید همیشه شوهر آدم فکر کنه باید به زور یه چیزی رو توی حلق آدم بکنه وگرنه خودش اهل خوردن نیست.

 * با این حال هیچوقت غذاش رو تا ته نخوره و اگه شده یه قاشق ته غذاش بذاره و بگه وای دیگه جا ندارم!

*  همیشه شاد و سرزنده باشه، ولی گاهی هم تو خودش بره و سر سنگین بشه تا قدر شادیهاش دونسته بشه. با همه مهربون باشه، ولی کلاً
هیچ وقت اینقدر لطف نکنه که بشه وظیفه ش.

* همیشه همیشه همیشه یه آرایش ملایم داشته باشه و معطر باشه. حداقل یک روز در میان حموم کنه و موهاش رو سشوار بکشه. سر و وضع مرتب و آرایش مثل یک سپره. به مردها آلارم میده که من به خودم توجه دارم و کسی اجازه نداره با من بی احترامی کنه. برای همین همسر آدم به مقدار متنابهی با احترام با آدم برخورد میکنه و به خودش اجازه نمیده هر برخوردی داشته باشه.)

نکته: مهمه که آرایش ملایم و دلپذیر باشه. مردها از آرایش سنگین بیزارن و بدتر اعصابشون به هم میریزه.

* حتماً در هنگام مشکل ماهانه یکی دو روز خودش رو تحویل بگیره و دست به سیاه و سفید نزنه و در این مدت کارها با همسر باشه. هم برای حفظ سلامتی زن و هم اینکه آقا یک کم قدر سلامتی خانم رو بفهمه. ( البته شگردش اینه که چون آقایون بیرون کار میکنن و طبعاً شب که میان خسته ن، باید خانوم از قبل به طور نامحسوس مقدمات کارها رو فراهم کنه و آقا فقط بخشهای آخر کار رو انجام بده. در واقع آقا به مصداق کار رو کی کرد اون که تموم کرد، هم کار کرده و احساس خوبی داره و هم خسته نشده و خاطره خوبی از کار خونه توی ذهنش ثبت میشه و سری بعد که قراره کار کنه فراری نیست.  البته هرچی بگذره آقایون کارکشته تر میشن و دیگه خودشون با ذوق کار میکنن.)


کدبانو گری :

* زن ملکه خونه ست و برای مرد وضعیت خونه نمودیه از شخصیت زن. اگه خونه نامرتب باشه مرد میفهمه زن اونقدر برای خودش ارزش قائل نیست که محل زندگیش رو مرتب کنه. برای همین به خودش اجازه میده از زن ایراد بگیره و بعد هم روشون به روی هم باز میشه.

* از اون مهمتر آشپزخونه ست و از همه مهمتر ظرفشوئیه. مردها ی ایرانی به ظرف کثیف خیلی حساسن. یعنی اگه تمام خونه برق بزنه، ولی توی ظرفشویی پر از ظرف باشه ناخودآگاه اعصابشون خورد میشه.
برای همین  هیچوقت نباید زن بدون این که شب آشپزخونه رو مرتب کنه بره بخوابه. یعنی براش مهم باشه که اونجا حتماً مرتب بشه. حالا این که خودش بشوره یا همسرش یا حتی ماشین ظرفشویی، خلاصه باید قبل از خواب مرتب بشه.

* لباس مردها مستقم به احساسشون وصله!  یعنی به کسی که لباسشون رو مرتب میکنه ناخودآگاه وابستگی عاطفی پیدا میکنن و به قدری ازش ممنون میشن که سعی میکنن در اولین فرصت چند برابر جبران کنن.



+ *همیشه با آرایش و معطر بودن

*غذا کم کشیدن + اون یک قاشق کذا !  ( دلتون بسوزه! با یک تیر دونشون میزنم و در راستای رژیمم هم مفیده! )

*مرتب بودن خونه و آشپزخونه،  همیشه و مخصوصاً شب موقع خواب. طوری که آدم این صبحهای تعطیل که بلند میشه یه فضای مرتب ببینه، نه میدون جنگ که وسطش توپ شرپنل ترکیده!

*لباس زنانه و مرتب پوشیدن + دمپایی مزبور!  ( آقا من با این دوتا چشمهای خودم دیده ام که مهتاب خودش توی خونه از اون دمپایی پاشنه یکسره ها میپوشه، از نوع 5 و 7 سانت! ... بنابراین میتونم فتوا بدم که میشه پاشنه یکسره باشه که مومنات و مجاهدات ارزجمند کمتر اذیت بشن! )

* بحث شیرین ولوم صدا که بیشتر باید درباره بچه ها رعایت بشه. چون من خود به خود سر همسرخان داد نمیزنم، ولی متاسفانه یه وقتهایی سر بچه ها بعله! ... بالاخره از این نمد یه کلاهی هم به طفل معصومها برسه، بد نیست!



یه خاطره از علامه طباطبایی، نویسنده تفسیر بی نظیر المیزان، بود که میگن:

 " در ایام تحصیل در نجف، یک روز در مدرسه ایستاده بودم. مرحوم قاضی که از آن جا عبور میکردند وقتی به من رسیدند، دستشان را روی شانه من گذاشتند و گفتند : ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان!



و اما یه حدیث زیبا در مورد نماز شب:


زنی به خدمت امام صادق (ع) آمد و گفت: ای پسر پیغمبر! شوهرم مرا دوست نمی دارد. چه کنم؟

حضرت فرمود؛ «عَلَیک بصلوة اللّیل» بر تو باد نماز شب (یعنی برو نماز شب بخوان(

پس از مدتی، زن به خدمت حضرت رسید و تشکر کرد و گفت: شوهرم از آن وقت هیچ کس را به اندازه من دوست نمی دارد.

پس آن حضرت فرمود: خدا رحمت کند زنی را که سحر برخیزد و شوهرش را بیدار کند. و همچنین مردی که برخیزد و زنش را بیدار کند و نماز شب بخوانند.


بعد من یه تحقیق در این باره کردم و دیدم ای واااای چه خبره! اصلاً یه سری از چیزهای دنیوی که ما به عنوان زن دنبالشیم و حتی در توصیه های مهتابی هم هست با نماز شب خود به خود حاصل میشه.

 مثلاً :

*پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : من کثرة صلاته باالیل، حسن وجهه بالنّهار    (هر که نماز شب زیاد بخواند هنگام روز زیبا و خوش سیما می گردد.)

*از امام زین العابدین (ع) سؤال شد: ما بال المتهجدین باللیل من أحسن النّاس وجها؟ چرا شب زنده داران از همه مردم خوش سیماترند؟

فرمود: لأنّهم خلو باللّه فکساهم اللّه من نوره. چون با خداوند خلوت می کنند، خدا نیز جامه ای از نور خویش بر آنان می پوشاند.

* امام صادق (ع) : صلاة اللّیل تحسن الوجه     نماز شب صورت انسان را زیبا می کند.

* امام صادق (ع) : صلاة اللّیل تُبیض الوجه     نماز شب روی را سفید می گرداند.

* امام صادق (ع) : صلاة اللیل تحسن الخلق     نماز شب انسان را خوش اخلاق می کند

* امام صادق (ع) :  صلوة الیل تطیب الریح     نماز شبْ انسان را خوشبو می کند


  • زهرابانو