کالایی شدن احساس
سه شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ق.ظ
امروز تو یه وبلاگ دیدم نوشتن" لذت کمتر داشتن ".. برای ماها که عادت کردیم کم نداشته باشیم این موضوع یه چیز غیر قابل هضم ه
ولی انصافا خیلی از چیزهایی که ما تو خونه داریم استفاده نمیشن
تو خرید جهیزیه از بابام خواستم برامون تخت خواب نگیره.. چون هیچ وقت روش نخوابیدم و عادت هم نداشتم.. پس دلیلی نداره بابتش پول بدیم
ولی بعضی از فامیل ها میگفتن نه این چیزا باید باشه.. الان دیگه تو همه جهیزیه ها هس
الان میبینم چندتا از اشناهایی که تخت داشتن به دلایلی دیگه مثل اوایل ازدواج روش نمیخوابن..
الانه که من دارم لذت میبرم از این تخت نداشتن
چون حس میکنم یه چیز جاگیره.. یا مثلا چند تا کیف دارم که حس میکنم فقط جا اشغال کردن و دیگه لازمشون ندارم
ولی چون نو هستن دلم نمیاد بندازمشون دور
جامعه امروز همه پاسخ های عاطفی,حسی و انسانی را در مناسبت های مختلف با کالای مادی و مصرف تعریف می کند.
روزهایی چون روز مادر, روز پدر, عید,جشن ها,تولد و هزار روز دیگر بهانه ای است تا جامعه سرمایه داری پول ته جیب شما را ببلعه.تا شما برای بیان عشق, دوست داشتن,احترام,تشکر و... متوسل به خرید بشین. چگونه با تعیین روزهایی در تقویم هدیه دادن و گرفتن از عملی اختیاری و دلبخواهی به وظیفه و اجبار تبدیل شد؟ چگونه عنصر غافلگیری از آن حذف شد و به عملی برنامه ریزی شده تبدیل شد؟ چگونه این همه تکرار شد تا در برخی از موارد به ملال این روزهای ما تو خونه ها بدل شد. هدیه هایی که از روی ادب دریافت کردیم و یا حتی خودمان به بقیه دادیم اما در پستوی خونه ها پنهون شده. چی می شد اگر این مادیت هدیه را حذف یا کمرنگ می کردیم. دقت کنید نمی گم هدیه را کم کنیم می گم مادیت آن و کالایی شدنش رو، از سر وظیفه بودنش رو, وابسته به تقویم بودنش رو.. تا این عمل انسانی انسانی تر می شد و دوست داشتنی تر!
- ۹۵/۱۰/۲۸