تو فقط زهرا باش

" جهاد زیبای من در خاکریزی به نام خانه، برای فتح الفتوحی به عظمت " لتسکنوا الیها

تو فقط زهرا باش

" جهاد زیبای من در خاکریزی به نام خانه، برای فتح الفتوحی به عظمت " لتسکنوا الیها

مشخصات بلاگ
تو فقط زهرا باش

من از آن روز که در بند توام، آزادم

شادمانم که به دست تو اسیر افتادم




آیه " وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً " به وضوح و صراحت کامل داره میگه تمام هویت من به عنوان یک انسان از نوع زن در این تعریف شده که همسرم در کنار من به آرامش برسه..

حتی حضرت زهرا (س) هم بخشی از مقاماتش به این دلیل بود که ازدواج کرد و در رویارویی با مشکلات زندگی مشترک، موفق شد به عنوان همسر یک مرد، او را در خانه اش به آرامش برساند. همانطور که در کلام حضرت امیر (ع) هست که به صراحت میفرمود: " وقتی به خانه می آمدم و به چهره زهرا نگاه می کردم تمام غم و اندوهم برطرف می شد." و در جای دیگری فرموده-اند: " دائماً به او می نگریستم و از دلم غم و اندوهها زدوده می شد. "

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

امروز رفتیم سونو.. جواب سونوگرافی که نشون میده بچه سالمه.. الحمدلله

البته غربالگری هم بود.. اینم نشون داد جنین مشکلی نداره

قبل من یه خانوم رفت داخل.. همسر اونم طلبه بود

از دکتر پرسید میتونه صدای قلبش رو ضبط کنه

دکتر گفت نه.. واس چی میخوای

من که از بیرون صداشون رو میشنیدم.. شنیدم که خانومه گف پدرش میخواد

گف خب بگین بیان پشت در صداشو بشنون

هیچ چی دیگه.. من که تصمیم داشتم صدای قلبش رو ضبط کنم و یادگاری نگه دارم،بدجوری خورد تو ذوقم

اون خانومی هم که برگه سونو رو تایپ میکرد.. از دکتر پرسید جنسیتش معلوم نیس

گفت چرا دختر بود

بعدش من رفتم.. قبل اینکه برم تو،ضبط صوت گوشی رو روشن کردم

رفتم داخل و دکتر گف همه چی نرماله..

 صدای قلبش هم ضبط شد 

خانومی که بیرون بود.. بهم گف قبض اشتباهه.. ببرید پایین درستش کنن.. منم تا برگردین جواب رو آماده میکنم

ما رفتیم پایین و برگشتیم جوابو گرفتیم.. بردیم بیرون خوندیم دیدیم جنسیت رو ننوشته

برگشتم از خانومه پرسیدم جنسیت جنین مشخص نبود؟؟

گف مگه ننوشتم.. گفتم نه چیزی نبود.. گف از دکتر بپرس ببین یادشه

از دکتره پرسیدم گفت چن وقتت بود.. گفتم 15 هفته و 5 روز

گف دختره

گفتم قبل منم یکی اومد تو،اونم دختر بود برا ما هم دختره؟

گفتن اره دختر بود

فعلا که شک دارم.. اخه یکی رو که دکتر الان داره نیگا میکنه و میگه دختره،بعدا پسر به دنیا میاد

فک کن حالا یادش هم نباشه.. یعنی معلوم نباشه یادش بود یا نه

برا ما فرقی نداره دختر باشه یا پسر.. مهم اینه سالم و صالح باش.. همین

خداجونم شکرت،بابت همه چیزایی که لایقش نبودم و بهم دادی

  • زهرابانو

اوایل ازدواجمون بود .یه سی دی مربوط به ازدواج دستم رسید همون اوایل سخنرانیش بود که گفت(عین جملات یادم نمونده اما مضمونش این بود) :

"اوایل ازدواج روابط خیلی عاطفی تره اما یه چند مدت که بگذره دیگه از اون رفتارهای عاشقانه خبری نیست .مثلا اوایل ازدواج آقای داماد پای عروس خانم رو بوس میکنه و خیلی تواضع داره اما 6 ماه که گذشت از

جو گرفتگی اوایل دیگه خبری نیست و آقا کلی هم خجالت میکشه که چرا اوایل ژای خانومشو میبوسیده."

 

با شنیدن این مطلب خیلی ناراحت شدم طوری که حتی دیگه انگیزه گوش دادن بقیه سخنرانی رو نداشتم .چطور میتونستم انگیزه داشته باشم برای ساختن زندگی ای که عمرش بیشتر از چند ماه نبود .

اصلا به شوهرم هم چیزی نگفتم در این مورد . دلم نمیخواست بفهمه که چقدر جو گرفتدش و خجالت بکشه و این پروسه چند ماهه، 2 ماه هم دوام نیاره.

صبر کردم و صبر کردم تا ببینم  این جو گرفتگی کی تمام میشه .

به سه ماه که نزدیک میشدیم میگفتم دیگه آخرشه.

بعد دیدم که نبود .

میگفتم شاید شامل 6 ماه بشیم .

 میدیدم بازم نه .

و همینطور یکسال

دو سال

سه سال

و...

هنووووووووووووووووز !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! منتظرم و انگار این چند ماه قصد تمومی نداره.

دو روز پیش روی مبل نشسته بودم و پاهام رو روی میز دراز کرده بودمو درس میخوندم.

علیرضا داشت ظرفا رو میشست،

 یه دفعه با خودم فکر کردم که چند روزه علیرضا پاهام و بوس نکرده و گفتم احتمالا دوره چند ماهه اول زندگی تموم شده و وارد مرحله دوم و اصلی !!!!!!!!!!!!! زندگی شدیم.

 نمیدونم چند دقیقه گذشت که یه دفعه دیدم علیرضا اومد کنار میز نشست و پاهامو بوسید. (واقعا ً خیلی وقتا احساس میکنم فکرمو میخونه)

الهی فداش بشم که اینقدر بزرگواره. همیشه تواضع میکنه اما هر بار در نظر من بزرگترین و مردترین مرد دنیا میشه.

از همون چند سال پیش متوجه شدم اون آقای کارشناس !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چی رو در نظر نگرفته . اگر اون رفتارهای اولیه فقط بخاطر تازه بودن روابط  باشه اون حرف کارشناسانه!! درسته. یعنی وقتی یه کم زمان گذشت اون رفتارها هم میگذره.

 امااااااااااااااااااااا

 اگه رفتارها بخاطر شناخت طرف مقابل باشه (چه نگاه به عنوان یک انسان، چه نگاه به عنوان یک زن یا مرد ، و چه نگاه به عنوان یک فرد با ویژگیهای خاص خودش) دیگه گذشت زمان نمیتونه اون احساسات و روابط رو تحت تاثیر قرار بده.

وقتی میبینم شوهرم اینقدر با احترام به من به عنوان یه زن نگاه میکنه وقتی از توی حرفاش متوجه میشم که چه نگاه مقدسی به زن داره از ته قلب شاکرت میشم خدای مهربونم . 

چون این مقام و ارزش رو تو به من دادی ،

تو اونقدر سفارشمو به پیامبرت کردی که فکر کرد حتی به زن نباید اف بگی

تو اینقدر حق و حقوق واسم در نظر گرفتی وگر نه زن بخاطر جثه ضعیفش تا ابد مورد ستم واقع میشد


وبلاگ ستاره جان

  • زهرابانو

همیشه وقتی ظرفا رو میشست میومد و با خوشحالی میگفت :ظرفا رو واست شستم.

یا

همیشه وقتی خونه رو مرتب میکرد میومد و با خوشحالی میگفت :خونه رو واستکردم دسته گل.

یا

همیشه وقتی خرید میکرد میومد و با خوشحالی میگفت :واست همه چی خریدم.

و...

ومن اوایل همیشه ناراحت میشدم و میگفتم :

واسه من نه، واسه خودت !

یا

آخه مگه فقط من تو این خونه زندگی میکنم؟

یا

اگه من تنها بودم کجا این همه ظرف کثیف میشد ، خودت ظرف کثیف کردی ، خودتم شستی!

یا

 من مگه چقدر خونه رو نامرتب میکنم ؟

یا

 وظیفته !

یا

من غذا درست میکنم تو هم باید سهم خودتو تو خونه خودت ادا کنی .

و...

نمیدونم چرا یه عرق فمینیستی داشتم . تو ناخودآگاهم فکر میکردم مردها زنها رو کلفت خودشون میدونن و به خاطر همین هم شمشیرم رو از رو بسته بودم و میخواستم ثابت کنم که کلفتی خونه مال زن نیست.

فکر میکردم وقتی میگه فلان کار رو واست انجام دادم ، منظورش اینه که وظیفه تو بوده و من وظیفتو انجام دادم.(با اینکه همیشه با مهربونی و روی خیلی خوش میگه  )

و همیشه سر این موضوع قشقرق راه مینداختم و واسم عجیب بود که اون اصلا دلیل حساسیت منو نمیفهمید و بار بعد هم باز میومد و میگفت : فلان کارو واست انجام دادم.

یه روز صبح که بیدار شدم تصمیم گرفتم جوجه کباب درست کنم . میدونستم خیلی دوست داره .

زنگ زدم اداره و بهش گفتم "امروز میخوام یه غذای خوشمزه واست درست کنم ."

الهی قربونش برم کلی ذوق کرد و تشکر کرد.

 وقتی گوشی رو گذاشتم خودم به حرف خودم فکر کردم ؛ دیدم اونم میتونست بجای این همه تشکر

 بگه: وظیفته !

 بگه: واسه من نه ، واسه خودت .

بگه: مگه فقط من میخوام غذا بخورم .

و...

و اون موقع بود که فهمیدم  درسته که این کاری که میکنم بهره اش به خودم هم میرسه، ولی در اصل به عشق علیرضا دارم این کارو میکنم .

تازه فهمیدم عزیزم تو این مدت منظورش چی بوده .

 طفلکی میگفتها، ولی من منظورشو  نمیفهمیدم .

از اون به بعد هر وقت که میگه فلان کارو واست کردم میرم بغلش میکنم و میگم الهی قربونت برم دستت درد نکنه .

یا

خدا انشالله واست جبران کنه .

 یا

 چقدر زحمت کشیدی عزیز دلم

و...

و اون میگه:

 نه عزیزم وظیفمه .

یا

من نباید بزارم تو پیش من اذیت بشی

یا

 من که کاری نکردم .

 

 

و اینطوری با یه تغییر نگاه ساده لحظه هایی که با بدبینی های الکی واسه خودم تلخ میکردم میشه جزء لحظه های قشنگ زندگیمون.

و اینه که میگن جور دیگر باید دید.

 

  • خدای مهربونم کمکم کن نگاهم به زندگی خودخواهانه نباشه .کمکم کن بتونم به هرچیزی اون جوری نگاه کنم که تو دوست داری.
  • وبلاگ ستاره جان
  • زهرابانو