زندگی سخته
من همسرجان رو از ته ته دلم دوست دا رم
میدونم که ایشون هم به من همچین حسی دارن
ولی...
گاهی حس میکنم آقایی از بنده ناراحتم.. هیچ وقت بهم نگفته ناراحته ولی غیر مستقیم یه چیزایی میگه
دیشب راجع به یکی حرف میزد و میگفت یه آقایی بهشون میگفته زن ها اول زندگی آدمو درک میکنن و با زندگی طلبگی و بی پولی هاش می سازن ولی بعد چند سال زندگی خودشون رو با بقیه مقایسه میکنن
مثلا میگن فلانی رو می بینی.. همزمان با ما زندگی مشترکشان رو شروع کردن ولی حالا اونا چی دارن و ما چی داریم
به آقایی گفتم خودت منو میشناسی و میدونی همچین آدمی نیستم
گفت منظورم تو نبودی
بعدش ادامه داد:حالا اون اقائه دوست دختر داره
پرسیدم واسه چی؟؟؟
گفت خب خانومش نمیتونه بفهمه یه مرد علاوه بر نیازهای جنسی به چیزای دیگه ای هم نیاز داره
اینجا بود که حس کردم غیر مستقیم میخوان یه چیزی رو بهم بفهمونن
بعد گفتم بازم این دلیل نمیشه مرده با یه دختر دیگه حرف بزنه
حرفمو تایید کرد و ادامه داد من فقط خواستم یاد آوری کنم که یه زن باید وظیفه خودش رو بدونه
این حرف ذهنمو درگیر کرد
من چی کم گذاشتم؟؟؟
مرد جنس مخالف زنه.. ما شناخت زیادی ازشون نداریم و به نظرم خود مرد باید مستقیم نیازش رو بگه
ولی دقیقا همون طور که من نمیتونم مستقیم بگم چی میخوام پس نباید چنین انتظاری از همسرجان داشته باشم
تو نت کلی گشتم و یه چیزایی هم پیدا کردم ولی منظور دقیق اقاییم چی بود نمیدونم
هیچ مردی مثل اقاییم تو دنیا پیدا نمیشه واقعا تکه
من مردونه پای زندگیم میمونم و اونو می سازمگ
- ۹۵/۱۰/۰۹